loading...

معرفي برترين برندهاي لوازم آرايشي

مطالب درباره زيبايي پوست و مو

بازدید : 334
يکشنبه 2 شهريور 1399 زمان : 21:20

نوشته شده توسط BIANCA LAMBERT به روز شده 13 آگوست ، 2020 06:07 PM EDT
زن با دست بالا
دانشکده
اد توجه: این داستان جزئیاتی درباره تجاوز جنسی و اختلال در خوردن غذا به اشتراک می گذارد که ممکن است باعث عده ای شود.


وقتی نوجوان بودم ، بدنم را دوست داشتم. به طور کلی ، زنان در گروه ، و ساعت ها در یادگیری رقص از Aaliyah ، TLC ، Janet Jackson و Destiny's Child گذراندند. من از نظر ظاهری ، وزن و ظاهرم وسواس نداشتم. من تازه یک نوجوان بودم که بهترین زندگی خود را می گذراندم. سپس پدر و مادرم طلاق گرفتند. نکته بعدی که می دانستم ، من در کالج بودم ، غذا نمی خوردم و وسواس وزن خود را نشان می دادم. آنقدر قاب ورزشی من به چیزی تبدیل شد که به آینه نگاه کردم و از آن متنفر بودم.


بعد از هر وعده غذایی می ریزم. یا ، خودم را گرسنه می کشم تا جایی که سبکی بودم. سالها فکر می کردم اختلال خوردن من نتیجه مستقیمی از تصاویر مدل های نازک در تبلیغات تبلیغاتی و جلد مجلات است. بعد از ترک تحصیل در دانشگاه برای مشاوره ، فهمیدم که طلاق پدر و مادرم باعث شده است که من نیاز به کنترل داشته باشم. اختلال خوردن من روش بازیابی من بود ، به همان اندازه که ناسالم بود.

تجربه من غیر معمول نیست ، زیرا مطالعات نشان داده اند که نیاز به کنترل تظاهرات اختلالات خوردن و اختلالات وسواس فکری دارند. مکث بین انتقال من به دانشگاه دیگر این امکان را برای من فراهم کرد تا بتوانم خود را به یک وزن سالم برگردانم. مقیاس را بیرون انداختم. من متوقف شدم از آشفتگی روی ناخواسته خسته شدم من از محرکهای من یادداشت گرفتم - بسیاری از آنها به روابط والدینم پیوند داشتند. تعیین مرزها با خانواده من حیات من شد. یعنی تا اینکه یک اتفاق دیگر در زندگی من دنیای من را لرزاند و روح من را خرد کرد.

روزهای قبل از عید نوروز 2018 ، مورد تجاوز جنسی قرار گرفتم. او غریبه نبود. او کسی بود که من او را ملاقات کردم و به او اعتماد کردم. بعد از برخورد ، من تمام تلاش خود را کردم تا آن را مسواک بزنم. برگشتم سر کار. من سفر کردم. لبخند زدم سعی کردم درد خود را از همه پنهان کنم ، اما تغییر کردم. در خود انزوا. من اسپری فلفل خریدم و آن را چشید. من ساعت ها دراز کشیدم در رختخواب ، خوردن غذای آشغال ، زیاده روی در شراب ، و بازنویسی هر قسمت از قانون و نظم: SVU. تماشای شخصیت داستانی مانند طرفداران اولیویا بنسون برای بازماندگان بسیار آرامش بخش بود ، حتی اگر من اطمینان داشتم که در دنیای واقعی نوعی پشتیبانی وجود دارد.

من پذیرفتم که آنچه اتفاق افتاده تقصیر من نیست ، و آنها مرا به منابع مسلح دادند تا در سفر به شفا یاری کنند.

من نمی توانستم تحمل خانه را ترک کنم. هر مردی که احساس کردم احساس خطر می کند. بعد از ماهها محافظت از خودم از جهان ، شروع به گپ زدن با مشاوران در RAINN کردم. با کمک آنها توانستم بدون قضاوت خودم را بیان کنم. من پذیرفتم که آنچه اتفاق افتاده تقصیر من نیست ، و آنها مرا به منابع مسلح دادند تا در سفر به شفا یاری کنند. وقتی بالاخره از مه بیرون آمدم ، نه ماه بعد ، نتوانستم در لباسم جا بگیرم. من روی مقیاس قدم گذاشتم و وزن خود را 30 پوند دیدم.

این وزن اضافی باعث شد که بخواهم به عادتهای قدیمی تکیه بدهم. من در مورد رژیم غذایی ، محدود کردن انتخاب های غذایی و مقیاس گرفتن فکر کردم. اما می دانستم که این یک شیب لغزنده برای من خواهد بود - می دانستم بین آسیب هایم ، رابطه من با غذا و چگونگی دیدن بدنم ارتباط مستقیمی وجود دارد.

به جای رژیم گرفتن ، کار را شروع کردم. همچنین غذای آشغال را که به من آسایش می داد ، قطع کردم. هدف کاهش وزن نبود. می خواستم آنچه را که یک راه امن برای بازگشت به من است پیدا کنم. من دوچرخه سواری را برداشتم و یک اجتماع حمایتی را در چرخه عرق ، استودیوی دوچرخه سواری در مرکز شهر L.A ساختم. بعضی روزها در کلاس گریه می کردم زیرا این امر باعث می شود احساس خارج شدن از احساس بی حسی یا گناه کنم. حتی با وجود منحنی های جدید در امتداد ران ، باسن و باسن هایم که به من در آینه نگاه می کند ، دوباره احساس کردم که خودم هستم.

من تماشای Homecoming Beyoncé را تماشا کردم و او چیزی را بهم گفت که: "من احساس می کنم فقط یک زن جدید در زندگی ام هستم و حتی سعی نمی کنم باشم من خدمتکار بودم. " او در مورد تولد دوقلوهایش مولوی و سر کارتر صحبت می کرد ، اما من هنوز هم می توانستم ارتباط برقرار کنم. من خودم را تحت فشار قرار نمی دهم تا به وزن خاصی برسم. من تصمیم گرفتم تمام لباس های قدیمی ام را اهدا کنم و تازه شروع کنم.

بدن من زیباست ، بدون توجه به اندازه. منحنی های جدیدم را بدون عذرخواهی در آغوش می گیرم و همچنان به شادی خود خواهم پرداخت.

من هرگز دوباره یکسان نخواهم شد و من با آن خوبم. همانطور که تجربه من آسیب پذیر بود ، من یک تغییر مثبت احساس کردم. صدای من را پیدا کرده ام و نمی ترسم از آن استفاده کنم. من توسط اعضای خانواده ، دوستان سابق و همکاران مقصر شناخته شدم. چند ماه فکر کردم که آنها درست هستند. به نوعی ، اگر من بیشتر از خودم محافظت می کردم ، مرد به من آسیب نمی رساند.

با نوشتن این مطلب ، می دانم که روش تفکر خطرناک و اشتباه است. قبلاً شرمنده بودم. اما دیگر نیازی نیست که تجربه خود را به اشتراک بگذارم. من اکنون اطرافیانم را نسبت به نحوه صحبت در مورد سلامتی زنان ، آزادی جنسی ، بدن و آسیب دیدگی پاسخگو هستند. من در این مورد خوب هستم بدن من زیباست ، بدون توجه به اندازه. منحنی های جدیدم را بدون عذرخواهی در آغوش می گیرم و همچنان به شادی خود خواهم پرداخت.

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

درباره ما
موضوعات
آمار سایت
  • کل مطالب : 32
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 16
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 1
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 27
  • بازدید ماه : 248
  • بازدید سال : 742
  • بازدید کلی : 16740
  • <
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    لینک های ویژه